50 سر مربي براي 50 سال


 

نويسنده: مهدي حدادپور




 

از مربي استعماري تا دايي که به قول خودش با خدا لابي کرد ...
 

از ساليان بسيار دور انتخاب سرمربي در قوتبال ايران با همه جاي دنيا فرق مي کرد، هم از حيث تعداد مربيان انتخاب شده و هم از نحوه انتخاب! در 60-50 سال اخير، در کشوري صاحب فوتبال مثل آلمان تنها «زب هربرگر، هلموت شوئن، يوب دروال، فرانتس بکن باوئر، برتي فوگتس، اريش ريبک، رودي فولر، يورگن کلينزمان و يواخيم لو (1)، مربيگري کرده اند در حالي که در همين مدت فوتبال کشورمان بيش از 50 سرمربي عوض کرده است. ضمن اين که مبناي انتخاب گاهي آن قدر عجيب بوده که باورش سخت است. بد نيست نگاهي به برخي از انتخاب هاي عجيب تاريخ فوتبال کشورمان داشته باشيم.

گيوه هايي که به سطل آشغال رفت
 

حسين صدقياني اولين سرمربي رسمي فوتبال ايران در سال 1320 بود. او در کودکي همراه خانواده به ترکيه رفت و سابقه بازي در تيم هاي مختلف ترکيه و بلژيک را داشت. او سال 1926 به ايران بازگشت و با تيم منتخب تهران به بادکوبه رفت و دوباره به بلژيک و تركيه برگشت. صدقياني در سال 1315 بعد از المپيک 1936 برلين براي هميشه به ايران آمد. اما چند نکته درباره صدقياني قابل توجه بود که يکي از مهم ترين آن ها کفش هاي فوتبالش بود. صدقياني اولين بازيکن ايراني بود که کفش فوتبال به پا کرد و گيوه ها را دور ريخت! قبلاً در فوتبال ايران، گيوه را به جاي کفش ورزشي به پا مي کردند. بازي در اروپا باعث شد صدقياني مرد اول فوتبال و اولين سرمربي تيم ملي فوتبال کشورمان شود. قبل از سرمربيگري در تيم ملي، و سرمربي تيم بزرگ و معروف توفان و مسئول دايره فوتبال در انجمن ملي تربيت بدني و پيشاهنگي بود. سرمربيگري تيم ملي در سال 1320 برازنده او بود.

نفت مربي انتخاب کرد
 

دان گيبل در سال 1948 سرمربي تيم ملي ايران شد. گيبل انگليسي بود و مناسبات نفتي بين ايران و انگلستان در آخرين سال هاي قبل از ملي شدن صنعت نفت او را به ايران آورد. نخست وزيران ايران قبل از ملي شدن صنعت نفت از جمله هژير و رزم آرا هر 2 وابسته به سياست انگلستان بودند. دان گيبل انگليسي باعث پيشرفت بسيار در فوتبال ايران شد و اولين کلاس هاي آموزشي در فوتبال ايران توسط دان گيبل معروف برپا شد.

نياز تيم ملي به سرمربي قلدر
 

حسين صدقياني آدم خوبي بود ولي در امر هدايت تيم ملي قاطعيت کافي را نداشت. بعد از يکي - دو سالي که گيبل سرمربي ايران بود زنده ياد صدقياني زير آب او را زد و دوباره روي نيمکت هدايت تيم ملي فوتبال نشست اما در سفر تيم ملي به ترکيه معلوم شد او، نتوانسته بر حاشيه هاي آن تيم ملي بسيار قديمي غلبه کند. بازيکنان تيم ملي، همه خود را شايسته حضور در ترکيب ثابت تيم ملي مي دانستند بنابراين فدراسيون فوتبال فهرست اسامي بازيکنان تيم ملي را در يک پاکت مهر و موم شده قرار داد و فهرست بازيکنان قبل از بازي در رختکن از پاکت مهر و موم شده خارج شد بنابراين هدايت تيم ملي در بازي هاي آسيايي 1951 دهلي نو به يک سرمربي قلدر واگذار شد. مرد مورد اشاره مصطفي سليمي بود. (2)

رفيق بازها
 

حسين فکري را حکايت رفيق بازي سرمربي تيم ملي فوتبال ايران کرد. وقتي حسين سرودي رئيس فدراسيون فوتبال شد، انتخاب او براي تيم ملي حسين فکري بود. سرودي و فکري از دوران بسيار قديم يعني از اواخر دهه 20 در تيم فوتبال دارايي همبازي بودند. آن ها در تيم ملي و در بازي هاي آسيايي 1951 دهلي نو هم کنار هم بازي مي کردند. فکري بعدها تيم تهران جوان را تأسيس کرد و اين تيم مبناي توانايي او و توجيه انتخابش به عنوان سرمربي تيم ملي بود و البته فکري هم از فرصتي که رفيق شفيقش در اختيارش گذاشت به بهترين شکل ممکن بهره برد و يک تيم ملي خوب و با کلاس را براي آينده تربيت کرد. يک سال بعد، يعني در سال 1341 وقتي حسين مبشر به جاي حسين سرودي رئيس فدراسيون شد باز هم فکري را در مسئوليتي که داشت تثبيت کرد و جالب اين که بدانيد مبشر هم مثل فکري و حسينعلي سرودي بازيکن دارايي بود. (3)

عاشق خارجي ها
 

اصولاً حسين مبشر پسر خاله ناتني پهلوي دوم بود (4) معتقد به تخصص خارجي ها بود. به همين دليل در سال 1336 يعني در دور اولي که رئيس فدراسيون فوتبال شد، از وجود فرانس مساروش به عنوان سر مربي تيم ملي بهره برد. او در سال 41 که براي دومين بار رئيس فدراسيون فوتبال شد، در رودربايستي جايگاه حسين فکري دوست قديمي خود را تثبيت کرد اما هر آن منتظر فرصتي بود تا يک سرمربي کاربلد خارجي را به ايران بياورد اما اين فرصت ظاهراً قرار نبود نصيب او شود چرا که تيم ملي در سال 43 با حضور حسين فکري به المپيک 1964 توکيو صعود کرد و در سال 44 قهرمان اولين دوره جام سنتو (عمران منطقه اي 9) شد، با اين حال مبشر با فکري توافق کرد و در سال 1345 گئورگي سوچ را سرمربي تيم ملي کرد (5) و فکري هم حاضر شد دستيار او باشد اما بعد از کنار رفتن مبشر، باز ديگر حسين فکري سرمربي تيم ملي شد.

رفاقت با رئيس سازمان
 

در سال 1346، پرويز خسرواني رئيس سازمان تربيت بدني شد. او که يک نظامي و از مردان رده بالاي ژاندارمري بود، رئيس فدراسيون فوتبال را از همکاران خود برگزيد (6) سرمربي تيم ملي هم در مقطعي از دوران رياست او داوود نصيري بود. شرح وظايف نصيري با سرمربيان قبلي و بعدي او متفاوت بود چنانچه نصيري در نقش مدير تيم هاي ملي انجام وظيفه مي کرد. محمود بياني که در تيم «تاج»، تيم تحت مديريت خسرواني رئيس وقت سازمان تربيت بدني سر مربي بود به عنوان سرمربي تيم ملي برگزيده شد. در واقع رفاقت با رئيس سازمان تربيت بدني باعث شد تا بياتي 38 ساله در حالي که جام ملت هاي آسيا در تهران برگزار مي شد، سر مربي تيم ملي شود.

جل الخالق از شايسته مداري
 

در دهه 50، 2 تن از سرمربيان تيم ملي بر اساس لياقت و شايستگي هايي که داشتند هدايت تيم ملي فوتبال را بر عهده گرفتند! اتفاقي که قبل و بعد از آن در فوتبال ايران کمتر اتفاق افتاد. اين 2 نفر پرويز دهداري و حشمت مهاجراني بودند. دهداري که سال 50، 38 ساله بود از ناکامي تيم ملي تحت هدايت ايگرونتو در بازي هاي آسيايي 1970 بانکوک، هدايت تيم ملي فوتبال را بر عهده گرفت. او که با هدايت موفق شاهين، پرسپوليس و گارد در سال هاي 45 تا 50، عامل رشد اين 3 تيم شده بود تيم ملي را هم به سامان رساند و ضمن قهرماني در جام کوروش کبير، تيم ملي را به يک قدمي قهرماني جام ملت ها و صعود به المپيک 1972 مونيخ رساند. اما بروز اختلافات و اشکالاتي باعث شد که او از تيم ملي کناره بگيرد و عنان کار را به دست مرحوم محمد رنجبر بسپارد. ضمن اين که حشمت مهاجراني هم که سرمربي تيم ملي جوانان در سال هاي 52 تا 55 بود به دنبال 4 قهرماني متوالي با اين تيم در مسابقات قهرماني آسيا در سال 1355 هدايت تيم ملي فوتبال بزرگسالان کشورمان را بر عهده گرفت و با اين تيم، به جام جهاني 1978 آرژانتين صعود کرد و قهرمان مسابقات فوتبال جام ملت هاي 1976 شد. مسابقاتي که به ميزباني تهران و تبريز، 2 شهر مهم ايران برگزار شد.

تربيت معنوي در تيم ملي
 

از اوايل دهه 60 به تدريج مسايل اعتقادي و تعهدات مذهبي از مهم ترين معيارهاي انتخاب سر مربي تيم ملي شد. حسين آبشناسان، بعد از شهادت سرلشگر حسين آبشناسان در جبهه هاي حق عليه باطل، رئيس فدراسيون فوتبال شد. آبشناسان، فوتباليست سابق تيم هاي نادر و شعاع که خودش از عناصر بسيار معتقد فوتبال بود، پرويز ابوطالب را به عنوان سرمربي تيم ملي برگزيد. او فرزند حجه الاسلام ابوطالب بود. جالب اين که بعد از استعفاي ابوطالب از تيم ملي و عدم توافق با ناصر ابراهيمي و احمد خداداد، در بازي هاي آسيايي 1982 دهلي نو، آبشناسان به عنوان رئيس فدراسيون فوتبال هيچ کس را بهتر از خودش پيدا نکرد و در جريان يک انتخاب شتابزده، خودش را در جريان بازي هاي آسيايي دهلي نو به عنوان سر مربي به کميته برگزار کننده رقابت ها معرفي کرد و با عنوان سر مربي تيم ملي، يکي از کم ستاره ترين تيم هاي تاريخ فوتبال ايران را تا مرحله يک چهارم نهايي بازي هاي آسيايي بالا برد.

باز هم دوست ها
 

در سال 1362 بهروز صحابه رئيس فدراسيون فوتبال کشورمان شد. صحابه، جوان ترين رئيس فدراسيون فوتبال بود و از جمله جوانان تيم پاس دهه 50 محسوب مي شد بنابراين بيراه نبود که يک پاسي قديمي ديگر يعني محمود ياوري توسط او در سال 1363 سرمربي تيم ملي شود.
به محض رفتن بهروز صحابه از فدراسيون فوتبال محمود ياوري هم از هدايت تيم ملي فوتبال کشورمان کنار رفت. در سال 1366، زماني که علي محمد مرتضوي، از رياست فدراسيون کنار رفت، دهداري به عنوان سرمربي تيم ملي فوتبال در مقام خودش ابقا شد. دليل ابقاي دهداري که محل مناقشه بين رئيس وقت سازمان احمد درگاهي و رئيس سابق فدراسيون فوتبال علي محمد مرتضوي بود (7)، حضور دبير فدراسيون يعني کاظم رحيمي بود. کاظم رحيمي دبير فدراسيوني بود که محمد پهلوان رئيس آن محسوب مي شد. دوست و شاگرد بسيار نزديک دهداري عاملي براي ماندن مرحوم پرويز دهداري در تيم ملي فوتبال کشورمان بود.

مجالي براي آشتي مردم
 

در سال 1368، غفوري فرد جاي درگاهي را در رأس سازمان تربيت بدني گرفت و ناصر نوآموز به جاي محمد پهلوان، رياست فدراسيون فوتبال را بر عهده گرفت. فوتبالي که مردم با آن قهر کرده بودند. بعد از حذف تلخ تيم ملي از مسابقات مقدماتي جام جهاني 90 ايتاليا، مردم که اعتقاد داشتند تشکيلات فدراسيون فوتبال، از تمام بضاعت انساني و فردي فوتبال بهره نمي برد نسبت به آن بي اعتماد شده و انرژي خود را صرف فوتبال باشگاهي به خصوص پرسپوليس و استقلال کردند. در اين ميان علي پروين به دنبال ثبت 5 مقام قهرماني متوالي براي پرسپوليس، محبوب ترين عنصر فوتبال ايران و گزينه اي براي آشتي دادن مردم با فوتبال بود که البته اين اتفاق هم رخ داد و او 4 سال هدايت تيم ملي را بر عهده گرفت البته مسئولان فوتبال هم به هدف خود رسيدند چون مردم با فوتبال آشتي کردند. اما در اين ميان نکته قابل توجه اين بود که در سال 68 مدير وقت فدراسيون فوتبال تمام تلاش خود را صرف آوردن علي پروين کرد ولي در سال 72 رييس فدراسيون تمام تلاش خود را براي حذف او از فوتبال به کار بست. (8)

هيچ کس جرأت نداشت
 

سال 71، حذف از مرحله گروهي جام ملت ها، سال 72 کسب مقام پنجم بين 6 تيم برتر آسيا در مسابقات مقدماتي جام جهاني 94 آمريکا و سال 72، حذف از مرحله گروه بازي هاي آسيايي 1994 هيروشيما! همه اين نتايج ضعيف باعث شد تا در فوريه 1996 در رنکينگ فيفا، فوتبال ايران رتبه 123 را کسب کند. در چنين اوضاع و احوالي، ناصر حجازي و فيروز کريمي به پيشنهاد سرمربيگري تيم ملي در پاييز سال 74، پاسخ منفي دادند و اتوفيستر هم براي هدايت تيم ملي و صعود از مرحله مقدماتي جام ملت ها که در آن نپال، سريلانکا و عمان حاضر بودند مبلغ فوق العاده اي پيشنهاد کرد.
در چنين شرايطي بود که کمک مربي تيم ملي فوتبال جوانان، به دعوت رئيس سازمان مسئوليت سرمربيگري تيم ملي را بر عهده گرفت. به محض انتخاب مايلي کهن، داريوش مصطفوي به فکر افتاد تا آلفرد ريدل اتريشي را به ايران بياورد، اما ديگر کار از کار گذشته بود و مايلي کهن حاضر نبود اين پست را تحويل دهد.

دم دست ترين برزيلي تاريخ
 

ماجراي کنار گذاشتن محمد مايلي کهن از سر مربيگري تيم ملي، ارتباطي به شکست دو بر صفر تيم ملي از قطر نداشت. اين ادعاي مايلي کهن در مصاحبه اخيرش با تماشاگر است. او توسط يکي از نزديکان دولت کنار گذاشته شد و مصطفوي براي اولين بار توان استفاده از يک سرمربي ديگر را داشت. او والدير ويراي برزيلي را که براي صعود به المپيک 2000 سيدني به ايران آورده بود به عنوان جانشين مايلي کهن برگزيد و دم دست ترين مربي برزيلي تاريخ فوتبال ايران، خودش را وارد فهرست مربيان تيم ملي فوتبال ايران کرد.

طالبي در آب نمک!
 

در بهار سال 1377، وقتي که ايويچ با تمام تلاش خود، نتوانست ايران را در مسير آماده سازي جهام جهاني به درستي اداره کند و نتايج تدارکاتي اش چنگي به دل نمي زد، صفايي فراهاني به روال تمام مديران يک دهه قبل فوتبال ايران، استراتژي آب نمک را تدارک ديد.
سقوط امپراتوري ايويچ در رم، جلال طالبي را به نيمکت هدايت تيم ملي رساند. تمام ادعاي فني طالبي در کار مربيگري به يک دعوتنامه فرمايشي از ميلوتينويچ خلاصه مي شد که در آن بورا گفته بود: «بيا آسيستان من باش!» ادعايي که هيچ کس رسماً آن را باور نکرد! طالبي جاي ايويچ را در جام جهاني گرفت. او 2 سال بعد، به دنبال پايان کارش در آمريکا به دعوت دوست قديمي اش در دارايي، يعني صفايي فراهاني به تيم ملي برگشت.

توصيه آقاجلال
 

صفايي فراهاني چنان از برد ايران برابر آمريکا در جام جهاني ذوق زده بود که وقتي طالبي در تير ماه سال 77، ايران را ترک کرد و به آمريکا برگشت، از او خواست تا جانشينش را خودش معرفي کند و جلال طالبي هم بدون فوت وقت اعلام کرد پورحيدري شايسته ترين و لايق ترين سرمربي براي تيم ملي فوتبال کشورمان است! (9)

استراتژي دانشگاهي دادکان
 

براي اولين بار در تاريخ فوتبال ايران، يک دستيار، بعد از کناره گيري سر مربي هدايت تيم ملي را بر عهده گرفت. برانکو به دنبال رفتن بلاژويچ در آذرماه سال 1380، به عنوان سر مربي تيم ملي ايران انتخاب شد. بعد از حذف ايران از مسابقات مقدماتي جام جهاني 2002، صفايي فراهاني رئيس، دادکان نايب رئيس و دانشور دبير فدراسيون به يک جمع بندي مشترک رسيدند.
آن ها نتايج نسبتاً خوب ايران شامل برد برابر ايرلند، عربستان و تايلند و 2 برد برابر عراق و امارات را پايه برنامه ريزي براي آينده قرار داده و متوجه شدند که برانکو عامل اين موفقيت نسبي بوده است.
وقتي خود دادکان هم رئيس فدراسيون شد، برانکو را براي دومين بار در بهار سال 1382 به فوتبال کشورمان برگرداند.

خرد جمعي
 

وقتي دادکان از فوتبال کنار رفت، ادعاهاي آنچناني از قبيل اداره کردن بهتر فوتبال، کسب درآمد بيشتر و ... ذهن اهالي فوتبال را پر کرد. ادعا مي شد که در تابستان سال 1385 امير قلعه نويي در همين جلسه خرد جمعي به عنوان سر مربي تيم ملي انتخاب شده است. علت انتخاب بسياري از مربيان فوتبال ايران به عنوان سر مربي تيم ملي روشن نبود که البته مهم ترين آن ها علي دايي و افشين قطبي بودند.
مربياني که اولي را به اعتقاد خودش لابي با خدا سرمربي تيم ملي کرد (10) و دومي را بي تخصصي مسئولان فوتبال ايران، به اين مسئوليت رساند. به هر حال کساني که فوتبال را کوچک مي کنند از مسئوليت دادن به يک سرمربي نه چندان معتبر ابايي ندارند.

پي نوشت
 

1- از اين تعداد تنها برتي فوگتس، ربيک دروال از کار خود برکنار شده و بقيه به ميل و رغبت خود از مسئوليت سرمربيگري در تيم ملي فوتبال آلمان غربي سابق و آلمان امروز کنار کشيده يا آن را با موفقيتي تاريخي ترک کرده اند.
2- هدايت ا... گيلانشاه در آن مقطع رئيس فدراسيون فوتبال و فرمانده نيروي هوايي بود و به هيچ وجه حاضر نبود با چنين وضعيتي در فوتبال ايران کنار آيد.
مصطفي سليمي سر مربي سال 1951 در مقاطعي دبير، نايب رئيس و بالاخره در سال 1335 رئيس فدراسيون فوتبال شد.
3- حکومت دارايي چي ها بر فدراسيون فوتبال محصور به حضور حسينعلي سرودي و حسينعلي مبشر نبود، بعدها ذبيح ا... خبيري، ناصر نوآموز و محسن صفايي فراهاني از جمع دارايي چي ها، فدراسيون فوتبال را قبضه کردند.
4- عصمت دولتشاهي همسر چهارم خان قلدر خاله حسينعلي مبشر محسوب مي شد.
5- گئورگي سوچ، سر مربي مقبولي براي تيم ملي فوتبال بود چنانچه در بين اهالي جامعه فوتبال به مستر سوچ معروف شد.
6- مصطفي مکري، در 2 مقطع يکي از سال 37 تا 39 و ديگري طي سال هاي 46 تا 51 رييس فدراسيون فوتبال بود.
راه اندازي ليگ در ايران، قهرماني در جام ملت ها و صعود به المپيک در جام باشگاه هاي آسيا عناوين فردي بود که نوه «عزيزخان» محسوب مي شد. عزيزخان، سردار قاجاريه بود.
7- مرتضوي در اعتراض به مخالفت سازمان تربيت بدني در برکناري پرويز دهداري از مسئوليت خود کناره گرفت.
مرتضوي اعتقاد داشت که حضور دهداري در رأس تيم ملي، مخالف با خواست و نظر مردم است و باعث شده که مردم فوتبالدوست ايراني از تيم ملي دور شوند.
8- صفي زاده اعتقاد داشت که در سال 72 براي کنار گذاشتن و محو کردن علي پروين از فوتبال ايران 400 ميليون تومان خرج و هزينه کرده است. اين ادعا را کاظم رحيمي روايت کرده است.
9- دوستي طالبي و پورحيدري از تيم دارايي دهه 40 شروع شد.
10- علي دايي در يک اظهار نظر تلويزيوني در زمستان سال 86 اعلام کرد هر کس لابي اش قوي تر باشد سرمربي تيم ملي مي شود و ...

پيوست
 

همه مردان اول نيمکت تيم ملي
 

1- حسين صدقياني 1320 تا 1329
2- مصطفي سليمي 1329 تا 1334
3- ادموند مايوفسکي (اتريش) 1334 تا 1335
4- فرانس مساروش (مجارستان) 1336 تا 1338
5- حسين فکري 1340 تا 1345
6- گئورگي سوچ (مجارستان) 1345
7- حسين فکري 1346
8- محمود بياتي 1347
9- زدراوکورايکوف (يوگسلاوي سابق) 1347 تا 1348
10- محمد بياتي 1349
11- ايگورنتو (اتحاد جماهير شوروي سابق) 1349
12- پرويز دهداري 1350 تا 1351
13- محمد رنجبر 1351
14- محمود بياتي 1351 تا 1352
15- فرانک اوفارل (ايرلند جنوبي) 1352 تا 1354
16- حشمت مهاجراني 1355 تا 1357
17- حسن حبيبي 1358 تا 1359
18- اصغر شرقي 1359 تا 1360
19- پرويز ابوطالب 1360
20- ناصر ابراهيمي 1360 تا 1361
21- حسين آبشناسان 1361
22- احمد طوسي 1362
23- محمود ياوري 1363
24- ناصر ابراهيمي 1363 تا 1364
25- فريدون عسگرزاده 1364 تا 1365
26-پرويز دهداري 1365 تا 1366
27- محمود ياوري 1366
28- پرويز دهداري 1366 تا 1368
29- مهدي مناجاتي 1368
30- علي پروين 1368 تا 1372
31- آري هان (هلند) 1373
32- استانکو پوکله پوويچ (کرواسي) 1373
33- حسن حبيبي 1373
34- محمد مايلي کهن 1374 تا 1376
35- والديروير (برزيل) 1376
36- توميسلاايويچ (کرواسي) 1376 تا 1377
37- جلال طالبي 1377
38- منصور پورحيدري 1377 تا 1378
39- جلال طالبي 1378 تا 1379
40- ادمار براگا (برزيل) 1379
41- ميروسلاوبلاژويچ (کرواسي) 1379تا 1380
42- برانکوايوانکوويچ (کرواسي) 1380 تا 1381
43- همايون شاهرخي 1381 تا 1382
44- برانکوايوانکوويچ (کرواسي) 1382 تا 1385
45- امير قلعه نويي 1385 تا 1386
46- منصور ابراهيم زاده 1386
47- علي دايي 1386 تا 1388
48- اريش روته مولر 1388
49- محمد مايلي کهن 1388 (بدون بازي)
50- افشين قطبي 1388
منبع: نشريه تماشاگر شماره 40